بوی شوم مرگ می آید
مرگی غریب . . .
بوی سردخانه، بوی جسد ، حلقه ای اشک در چشمان . . .
بوی قرآن ، بوی نوحه ، بوی قبرستان می آید
ضجه های تلخ مادری . . .
مرگ تلخ سخت دختری . . .
بوی حمد و سوره ،
بوی اشک می آید
بوی ماتم . . .
هق هق گریه . . .
ضجه های خون . . .
شیهه های مادری داغون . . .
بوی خون ، از نسیم مرگ می آید . . .
یک مرد خاموش
امیر جان نخسته . بلاگ جون ته بودن .
ریتم و تصویر سازی قوی ایشه ولی به کسی پیش نیاد .
سلام ناخدای خوب بندیری . ازت متشکروم / ای به همه پیش اتا / اجتناب ناپذیرن / همه افهمیم مگه نه ؟ / سرد خانه جای شومین آدم تنفسش هم بوی مرگ اگنت ...
سلام ....حس عجیبی داره این نوشته هر چند شاید بعضی از کلماتش تکراری باشه و ما زیاد اونا رو شنیده باشیم و ایراد های زیادی هم بشه ازش گرفت ولی ....حس غرببی در اون هست ...یک حس تازه نسبت به مرگ و ... پیدا کردم ....باید فکر کنم ....ممنون
سلام. ببخشید در مورد نظرت زیاد نظری ندارم . امروز صبح برای کاری رفته بودم سردخونه و این بعد ازاون به کلم رسید . فقط همین . خیلی راحت بگم شاعر نیستم ،فقط بعضی از مسائل به لحاظ حسی روم اثر گذاره . لطفا توضیح بیشتری بده
بعد ملت به من میگن ناامید!
راستی خیلی ببخشید که فضولی می کنم ولی منظورتون از زجه همون ضجه نیست؟ بازم به خاطر فضولی بیجا باید منو ببخشید..
بله درسته . توجیحی ندارم جز سر به هوایی وبی سوادی . اصلاح شد. ممنون. راستی شما هم آدرس بلاگت رو لطفا درست وارد کن تا بشه واردش شد (( http://pardismadhouses.blogsky.com/ )) اون (( اس )) آخرش رو خذف کن !!! بازم ممنونم
سلام امیر جان ..........
شعرت و احساست رو تحسین می کنم...............اما ما اون قدر از قران غافلیم که فقط موقعی که یکی بمیره به یاد قران می افتیم و این رسم بسیار غلط بین ما هست که موقع مرگ نوار قران می زارن و مجلس قران خوانی راه می اندازن . به همین دلیل هر وقت صدای قران می شنویم به این نتیجه می رسیم که لابد یکی مرده در حالی که قران رو خدا برای زنده ها و برای زندگی فرستاده نه برای ماتم و مصیبت و این خواست و نقشه ی دشمنان قران بوده و هست که قران رو تو مراسم ختم و هنگام مرگ بخونن و نام قران و تلاوت قران با ناله و شیون و مرگ همراه باشه وقتی باز تاب این رسم اشتباه رو تو شعرت دیدم خیلی ناراحت شدم و نتونستن خودمو کنترل کنم و این نظر تند رو دادم اگه لحنم ناراحتت کرده منو ببخش اما به حرفایی که زدم فکر کن.... موفق باشی و در پناه حق
سلام عادل جان. ممنونم . درسته ولی متاسفانه همون چیزی که خودت گفتی ، شده . این تقصیر ما نیست که مرگ مارو یاد قرآن میندازه . ولی این اتفاق داره می افته و همیشه هم داره تکرار میشه . ناراحت هم نشدم . راستی وارد وبلاگت شدم اما حروف درهم بر هم بود و چیزی خونده نمیشد . ممنونم . موفق باشی
سلام . وبلاگ قشنگی دارین. مطلبی که نوشتی باعث شد لحظه ای به فکر فرو برم. واقعا چیزهایی رو نوشتی که شاید در طول روز زیاد باهاش برخورد کنیم و لی کو چشم بینا و دلی که یه کم از غفلت خارج بشه و بدونه که داره چیکار می کنه.
به هر حال ازت ممنونم . موفق پاینده و عاشق باشی. قربانت.......عسل
سلام . اشعار زیباتو خوندنم مرسی
سلام .. به قول صادق تنها مرگ که دورغ نمی گوید من قبرستون زیاد رفتم این کلمات بریده بریده یه مولونگ می تون باشه که برای هر کسی توی اون فضا پیش می یاد ولی بعد همین که از آخرین ذره خاک آونجا دور شد دیگه خیلی باید به خودش فشار بیاره که اونارو بینویسه می دونی اصلا نفس آدما این ریختی که چی مشی کرد آدمن دیگه
سلام . جان !؟
هون عزیز! اگر منوی سمت راست به دیواره ی مانیتور نزدیک تر بشه ٬ کار از حالت حرفه ای خارج میشه . نه همین طور بهتره . شما فکر اوهایی رو هم بکن که با وضوح ۶۰۰ در ۸۰۰ صفحه رو تماشا میکنن
قبلاْ هم اینجا میاومدم ولی کامنت نمیذاشتم تا کامنت شما رو تو وبلاگم دیدم. برای عرض ادب اومدم. خواستم از شعرت ایراد بگیرم ولی خودت گفتی شاعر نیستی و فقط خواستی حست رو بیان کنی فقط یه سوال چرا برای همهی حسها از بو استفاده کردی؟ بوی مرگ بوی حمد و سوره بوی قرآن بوی اشک...
یه سوال دیگه هق هق درسته یا حق حق؟
امیر جان ممنونم از لطف شما.
سلام امیر جان برای دیدن متن وبلاگ من اگه در هم برهم می بینی باید یونیکد رو تغییر بدی توی مرورگرت از منو view گزینه ی encoding و یونیکد auto-select رو انتخاب کن نوشته ها درست می شه نمی دونم این مشکل از کجا پیش اومده اکثر ا هم نمی دونن چیکار کنن!!!!
سلام ............
مر سی که سر زدی بازم بیا........................