جزیره قشم مکان مناسبی بود تاتعطیلی دوروزه پنج شنبه وجمعه را در آن سپری کنیم. قشم٬ سرزمین زرق وبرقهاوفراورده های شیک وپیک وارداتی بطرزجالبی فقر و مسکنت را در آغوش پرهیاهوی خود جای داده٬ خاصه در حوالی و حواشی.
ما که صرفن برای نقاشی رفته بودیم٬ ولی این تضادها در این منطقه آزاد بوضوح رخ می نمایاند٬ بگذریم...
بزرگنمایی بزرگنمایی نمایی از لافت
ازاسکله باهنربالنج آغاز کردیم و ساعتی بعد پا برجزیره قشم نهادیم.از روستای زلزله زده تُنبان ردشدیم که خسارتهایش قابل توجه و مردمش درچادرهای هلال احمر ساکن بودند.مافقط ازکنارشان عبور کردیم. کمی بعد به روستای ساکت و خلوت مِسِن رسیدیم٬ازلابلای خانه ها که گذشتیم٬ ساحلی صخره ای و آبهایی زلال و متلاطم دیده شد که عجیب چشم نواز بود. چرخی زدیم و از مِسِن خارج شدیم.
روستای لافت که اکثرن خانه ها و بادگیرهایش تحت حمایت میراث فرهنگیست٬گزینه بعدی بود. لافت را باید دید! از یک سو بادگیرهای برافراشته وخانه های گِلی بارنگهای اُکر وازسوی دیگرآبیِ نابِ دریا که در حاشیه ساحلی اش رنگ سبز جنگلهای هرّا خودنمایی می کند٬ در دوردست نگاهت منظره ای را فراهم می آورند٬ که در کمتر جایی دیده میشود. هراز گاهی هم برروی خط ساحلی٬ قایقی یا لَنجی به گِل نشسته دیده می شود٬ گویی که برای ازبین بردن یکنواختی ترکیب بندی ات آمده اند. چند ساعتی را در لافت ماندیم وشب راهم در٬ دَرگَهان بسر کردیم.
صبح روز بعد به کناره های ساحلیِ روستای سوزا رفتیم و تا بعد از ظهر در آن ساحل رویایی مستقر بودیم. واقعن که ساحل بکر و آرامی بود.
کاروان میرسد امروز و دل پر اشوب
که پس از این همه غوغا تو خواهی امد
کاروان میرسد امروز
تو خواهی امد؟
یا که باید به دلم باز گویم باز فردا
اه از این وا.ه پر دردسر و پر غوغا
باز فردا
سلام امیر عزیز و لذیذ ! ....نقاشیت رو باید از نزدیک ببینم ...عکسش انگار کیفیت خوبی نداره....خیلی دلم می خواست بیام ...نشد دیگه ....رفتم ژیش دوستت....اشکمش هوو شده بود! سلامتو رسوند....ببشخ که اخرش شخصی شد اف ها که ژرشی شدن و حال میل زدن هم نیست ....کربونت
دگه تو دل ما هو اتکرد؟ اری صحرا اگردی بعد اتی به ما تعریف اکنی که ما دل مو بسوزت ؟ ها ؟ اشکال اینینن . گیر اتی .
میری تفریح و مارو نمیبری/ بعد میایی تعریفشو جلومون میکنی که دل مارو آب کنی ؟(ترجمه چوک محله !!!)
اون دنیا کاراتو درست میکنی که بری بهشت . درست دم در بهت گیر میدن و نمیذارن ...
خیلی عصبانی میشی و میگی : آخه چرا ؟ آخه واسه چی ؟!!
اونوقت از عرش بهشت ندا میاد : رقتی سفر به مه ولت که ....!!!! (؟)
ها ها ها ... آره درست بود ... این ندا از سوی اونایی بود که نبردینشون !!!
بسیار زیبا بودند . فقط این کیه اینقدر هیجان زده شده ؟ به نظر می رسه خیلی علاقه منده .
سلام . خسته نباشید
آفرین امیر آقا.............
نمره ات ۱۹ ................
هرجند که بیست هم برای تو کمه... اما من می گم نوزده چون همیشه جای بهتر شدن داره!!
................
وقتی شروع کردم به خوندن فکر کردم می خواستی زلزله و مشکلات مردم قشم رو به تصویر بکشی...............
وقت کردی بیا خوشحال می شم
سلامی دوباره
خیلی جالب بود
من هم حس کردم که آنجا را دوباره دیدم
امیدوارم همیشه تمام زیباییها را به تصویر بکشی
موفق باشی